....ن و قلم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان های قرانی» ثبت شده است

ﺑﭽﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ
ﻭﺍﺳﺖ ﮐﯿﻒ ﺑﺨﺮﻡ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ... ﺗﺎﭘﻨﺠﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﯿﺸﺪﻩ ﻫﺮﺑﺎﺭ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﺶ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺧﻮﺏ ﺑﺨﺮﻩ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻧﻪ
ﻣﻦ ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ﺗﻮﻫﻤﺶ
ﺗﻮﭖ ﺗﻨﯿﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻣﯿﮕﻪ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۶
پیروز

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم آن چنان بسیار عبادت

می نمود که بر اثر ایستادن و قیام زیاد، پاهای مبارکش ورم کرد؛ تا بِدان

حد نماز شب می خواند که چهره اش زرد شد و آنچنان در حال عبادت

می گریست که از حال می رفت. شخصی به آن حضرت عرض کرد:

 مگر نه این است که خداوند در قرآن فرمود:

لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ   (فتح/۲)

چرا اینگونه خود را به زحمت می اندازی؟

فرمود: اَفَلا اَکُونُ عَبداً شَکُوراً ؟  آیا بنده سپاسگزار نباشم؟



عبدالله بن یحیی گوید: به محضر حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم، پایه

اش شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی علیه السلام فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان

شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عرض کردم: چه گناهی کرده ام که شکستن سرم کفاره آن باشد؟

فرمود: وقتی که نشستی «بسم الله» نگفتی

 


 

عارفی به مردی گفت: شیطان بر مادر و پدر تو (آدم و حوا) سوگند خورد که نصیحت گر آنان است و

دیدی که با آنان چه کرد. حال که به گمراهی تو سوگند خورده است و خطاب به پروردگار گفته است:

«فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ» (به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد) (سوره ص/آیه۸۲)

معلوم است که با تو چه کند. اینک دامن همّت به کمر زن و خود را از مکر و فریبش برهان!

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۴
پیروز